لغات فنی رشته برق
 
چهار شنبه 11 / 7 / 1390برچسب:, :: 1:6 ::  نويسنده : ahmad & saman

 

<

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
معنی لغت
خلاصه‌کردن abbreviate
توانایی ability
بالای above
مطلق absolute
جذب کردن absorb
گیرنده acceptor
لوازم accessories
کامل‌شده،انجام‌شده accomplished
بر‌طبق according
شمردن،حساب‌کردن account
دقت accuracy
درست،دقیق accurate
بدست‌آوردن achieving
بدست‌آوردن acquire
سر‌تاسر across
عمل action
واقعی،حقیقی actual
سازگار‌کردن adapt
اضافی additional
تطبیق adjustment
فایده،مزیت advantage
در‌برابر againt
کشاورزی agricultural
هواپیما aircraft
جبری algebraic
گیرههای‌سوسماری alligator clips
آلیاژ alloy
قبلآ already
متناوب،تناوبی alternating
AC alternating current
محدود،محاصر‌شده ambient
از‌جمله among
مقدار amount
تقویت‌کننده amplifier
مشابه،مانند analogous
تحلیل analysis
قدیمی ancient
زاویه angle
آند anode
علم‌انسان‌شناسی anthropology
جدا،کنار apart
آشکار،ظاهر apparent
ظاهر‌شدن appear
اسباب،وسیله appliance
کاربرد،استفاده application
به‌کار‌بردن applied
با‌ کمک applying
تقریر‌کردن appreciate
راه approach
تفریبآ approximately
مساحت area
مرتب‌می‌کند arranged
آراستن،در‌صف‌کردن array
به‌طوریکه as
فرض‌کنید assume
به،در at
پیوسته،ضمیمه attached
جذب‌کردن attract
جذب attraction
معین auxiliary
متوسط،میانگین averege
دوری‌کردن‌از avoid
محوری axial
محور،قطب axis
عقب‌افتاه backward
تعادل،توازن balance
میله bar
سد،مانع barrier
مبنا based
اساسی،اصلی basic
بطور‌اساسی basically
بوده been
کشیده‌شده‌اند been pulled
رفتار‌کردن behave
عقب،پشت‌سر behind
زنگ،زنگوله bell
وابسته‌بودن belongs
تعلق‌داشتن belongs
در‌زیر،پایین below
خمیدن،خمش bend
خمیدگی bent
درکنار،نزدیک beside
دو‌طرفه bilateral
ذره‌،خورده،تکه bit
خالی blank
بلوک block
انسداد blocking
دمیده‌می‌شود blows
بدن هایمان bodies
هردو both
شکستنی breakage
از‌کار‌افتادگی breakdown
پل،بر‌آمدگی bridge
مختصر،کوتاه brief
تابان bright
آوردن bring
شکسته،شکسته‌شده broken
می‌سازند build
لامپ برق bulb
بوسیله‌ی by
کابل cable
توجه‌کردن cansider
قابلیت،توانایی capability
توانا،قابل capable
ظرفیت‌خازنی capacitance
ظرفیت capacity
لایه‌کربن carbon-film
حمل‌کردن carry
مورد case
دسته category
کاتد cathode
سبب،علت caused
باتری،پیل cell
فصل،قسمت،شعبه chapter
مشخصات characteristics
بار‌الکتریکی charge
شیمیایی chemical
گردش،جریان circuit
مدارهای circuits
مربع circular
پایه،گیره clamp
طبقه‌بندی classified
مهربان،بخشاینده clement
انبوه،توده cloud
زغال سنگ coal
ضریب coefficient
سیم‌پیچ coil
نوارهای‌رنگی colored stripes
ترکیبات combinations
ملحق‌شدن،ترکیب‌شدن combine
می‌آید comes
فرمان command
به‌طور‌عادی commonly
مقایسه،تطبیق comparison
ترکیب‌کننده component
اجزاء components
ترکیب‌،ساخت composition
متمرکز concentrated
ربط concer
بتون concrete
همزمان concurrent
وضعیت conditions
ضریب‌هدایت conductivity
هادی،رسانا conductor
شامل‌بودن،عبارت‌بودن‌از consist
ثابت constant
ساختن‌،بناکردن construct
ساختمان،عمارت construction
همفکری‌کردن،رایزنی‌کردن consult
تماس،اتصال contact
دارا‌بودن contain
ظرفهایشان containers
شامل containing
مقایسه‌کردن contrast
تبدیل‌کردن convert
مس copper
سیم،ریسمان cord
هسته core
اصلاح correction
مترادف corresponding
ارزش،هزینه cost
پنبه،نخ cotton
جرثقیل crane
سطح‌مقطع cross-sectional
فشردن،خورد‌شدن crush
جریان current
پیچ،منحنی curve
عادی،مرسوم customary
سیکل cycle
سد،آب‌بند dam
خسارت damage
مرگ death
دهه،دوره decade
اعشاری decimal
کاهش decrease
تعریف شده defined
تعریف definitions
درجه،رتبه degree
تحویل‌دادن delivering
دلتا‌(مثلث‌) delta
تقاضا،در‌خواست demand
وابسته‌بودن،مربوط‌بودن depends
خالی کردن deplete
ته‌نشین‌کردن deposit
نتیجه‌گرفتن derive
شرح‌دادن describe
تشریح،توصیف description
مقصد،سرنوشت destination
جزئیات detail
توسعه‌دادن develop
پیشرفته،توسعه development
دستگاه،اختراع device
اختصاص‌دادن devote
تشخیص‌دادن diagnose
نمودار diagram
قطر diameter
اختلاف‌داشتن differ
منتشر‌شده،پراکنده diffuse
رقم digit
DC direct current
جهت،سو،دستور direction
بی فایده disadvantage
بیماری disease
طراحی‌می‌شود disigned
پراکندگی‌کردن dissipate
تلف‌شدن dissipated
فاصله distance
تشخیص‌دادن distinguish
توزیع distirbution
تحریف،اعوجاج distortion
توزیع،پخش distribution
بحث‌کردن disussed
تفسیم،پخش division
دهنده donor
پایین donward
نقطه dot
به‌طور‌نمایشی dramatically
کشیدن drawing
مسیر‌رانندگی driveway
افت،سقوط drop
افتهای ولتاژ drops voltage
باتری‌خشک dry cell
مقتضی،مقرر due
دینام dynamo
هر‌یک each
سهولت،آسودگی ease
اقتصادی economic
جریان‌مخالف eddy
کنار،لبه edge
مار‌ماهی eel
اثر،نتیجه effect
مؤثر effective
بازده‌،فعالیت‌مفید efficiency
بهره‌ور،موثر efficient
برقی‌کردن electrify
الکترومغناطیس electromagnet
عنصر element
رفع‌کردن،حذف‌کردن eliminate
اعمال‌می‌شود embodied
استخدام‌کردن employ
لعاب‌دادن enamel
مواجهه،تصادف encounter
ماشین بخار engine
کاملا entirely
مساوی equal
معادله equation
معادل equivalent
غیر‌قابل‌پیش‌بینی erratic
گریختن،فرار escapes
ضروری،واجب essential
دقیق exact
درست،کاملا exactly
امتحان‌کردن examine
آزمایش examining
تجاوز‌کردن exceed
غیر‌از except
اضافه،زیادی excess
استثناء exclusion
نمایش‌دادن exhibit
موجود‌بودن،بودن exist
وجود،موجودیت existence
مصرف‌کننده expended
مصرف،هزینه expenditure
مصرف expense
آزمایش‌می‌کنند experimenting
تجربه‌کردن experince
توضیح‌دادن explain
بی‌حفاظ expose
امکان،سهولت facility
واقعیت،حقیقت fact
عامل،ضریب factor
وزنه‌در‌حال‌سقوط falling weight
کاهش falls
برمی‌گردد falls back
آشنا familiar
به‌مراتب far
سبک،روش fashion
احساس‌کردن feel
میدان field
شکل figure
رشته،تار filament
براده filing
پرکردن،تمام fill
سرانجام،بالاخره finally
چیز‌ثابت fixture
درخشش flash
قابلیت‌انعطاف flexibility
معکوس‌کردن flipping
کف‌زمین floor
گردش،چرخیدن flow
جاری‌شدن flows
جریان flux
ممنوع forbidden
کشیدن force
جنگل،بیشه forest
برای‌همیشه،پیوسته forever
ترکیب،تشکیل دادن form
تشکیل formation
جلو،پیش forward
چهارمین fourth
فرکانس frequency
مالش،اصطکاک friction
سوخت،غذا fuel
یکسوکننده‌تمام‌موج full-wave rectifier
تابع،وظیفه،عمل function
بنیادی fundamental
بیشتر further
به‌علاوه،از این‌گذشته furthermore
فیوز fuse
فیوز‌نگدارنده fuse holder
obtain gain=get
گازوئیل gasoline
عام،کلی،عمومی general
تولید‌کردن generate
دادن give
کنترل‌کردن govern
نیروی جاذبه gravity
خاکستری gray
بزرگ،عظیم great
بزرگ great
عمل‌خورد‌کردن‌یا‌آسیاب‌کردن grind
محافظ guard
یکسوکننده‌نیم‌موج half-wave rectifier
تحت کنترل harness
مهارکردن harness
داشتن have
گرما heat
آسمان heaven
اینجا here
بالا‌ترین highest
توده،انباشتن hill
خوردن،اصابت hit
سوراخ hole
افقی horizontal
تنومند،بزرگ‌جثه huge
انسانی human
پسماند hysteresis
روشنایی illumination
توضیح‌دادن illustrate
ابتکار imagination
مقاومت‌ظاهری impedance
ممانعت‌کردن impede
تحت‌تاثیر‌‌قرار‌دادن impress
بهبود،پیشرفت improvement
غیر‌دقیق inaccurate
تابان،درخشان incandesent
افزایش increase
به‌راستی indeed
نشانگر indicates
القاء‌کردن induce
القاء induction
صنعت industry
غیر‌موثر inefficient
بی‌نهایت infinite
تورم inflation
میانی،درونی innermost
ابداع innovation
نصب‌کردن install
تاسیسات installation
در‌عوض instead
وسیله instrument
عایق‌ها insulators
سخت‌کردن،شدید‌شدن intensify
بهره،علاقه interest
مداخله‌کردن interpose
فاصله‌ها intervals
نشان‌دادن introduce
مقدمه introduction
به‌ترتیب inturn
اختراع‌ کرده‌اند invented
نامرئی،ناپدید invisible
درگیر،پیچیده involved
یون ions
اتمهای‌یونیزه‌شده ions-atoms
آهن iron
میله‌آهنی iron bar
آن it
خودش it self
متصل‌کردن joine
مفصل joint
انشعاب،اتصال junction
کشنده،قاتل killer
جنبشی kinetic
دستگیره،دکمه knob
دانستن know
پس‌فاز‌(سلفی‌) lag
ورقه‌ورقه‌کردن laminate
خطوط lanes
طول‌کشیدن last
شبکه،توری lattice
قانون،حق law
خواباندن،دفع‌کردن lay
لایه layer
نشت،کمبود leakage
پایه،پا leg
پایه‌دار،پابلند legged
کمتر less
کاهش‌داده‌می‌شود lessened
اجازه‌می‌دهند lets
بلند‌کردن lift
روشنایی lightning
محدود‌کردن limit
محلی local
متمرکز کردن localized
حلقه loop
پایین‌‌‌‌‌‌آوردن،کاستن lower
روغن‌کاری،روان‌سازی lubrication
ساخته شده made
آهن‌ربا magnet
مغناطیسی magnetic
علم‌مغناطیس magnetism
مغناطیسی‌کردن magnetize
مغناطیسی‌شده magnetized
بزرگی،عظمت magnitude
مهم main
اساسی mainly
نگهداری‌کردن،خفظ‌کردن maintain
بزرگ،عمده major
اکثریت majority
راه،روش manner
دستی manual
ساختن manufacture
انبوه،توده mass
تطبیق match
ماده،مصالح material
ماده matter
امکان داشتن may
معنی،مفهوم meaning
معنی‌می‌شود meant
شمرده measured
اندازه‌گیری measuring
مکانیکی mechanical
ساختمان،دستگاه mechanism
عضو member
ذکر‌شده mentioned
سوخت‌و‌ساز metabolism
فلز metal
روش،شیوه method
آسیاب mill
ماده‌معدنی mineral
استخراج‌معدن mining
بیشترین،زیاد‌ترین most
جنبش،تکان motion
سوخت موتور motor spirit
ضرب،افزایش multiplication
ضرب‌کننده multiplier
ماهیچه،عضله muscle
عضلانی muscular
میخ،ناخن nail
باریک narrow
طبیعت،ذات nature
تقریبآ nearly
منفی negative
غفلت‌کردن neglect
هیچ‌یک neither
خنثی neutral
با‌این‌وجود nevertheless
بعد،مجاور،نزدیک next
اختلال،پارازیت noise
پر‌سر‌و‌صدا،خش noisy
غیرخطی nonlinear
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



آشنایی با سنسور فشار ترانسدیوسر و ترانسمیتر تعریف ابزار دقیق لاستیک‌های ایرلس تعریفی نوین از تایر اتومبیل Flat CD Mouse موسی که در CD درایو لپ تاپ قرار می گیرد! لامپ های ال ای دی با قابلیت کنترل از راه دور ژاپنی‌ها نازک‌ترین صفحه نمایش جهان را با حباب صابون ساختند
نويسندگان